چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ،تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام روز هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر نه ...... غروب شد نیامدی
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12