سلام اقای خوبم
میدونم
روسیاهم
در شب میلادت
سرم پایینه
از بس گنه کردم
و دلت را خون
میدونم.............
دلم میخواد پروازز کنم به سوی اسمون
تارها شوم
اقای مهربانیها
تو یاری کن
در این ظلمتکده دنیا
تو چراغی باش
برهان مارا
زین تلاطم سهمگین
و امواج خروشان سیاهی
و برسان مارا به ساحل امید و مهربانی
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22